۱۳۹۱ فروردین ۲۶, شنبه



Painting


Oil on canvas

60x70 cm.


Study at one of masterpieces of master M.Farshchian -persian miniatorist.

Symbolizing battle between good and evil.

inspirated from Shahnameh .


شیرخدا و رستم دستانم آرزوست


مروری بر یکی از آثار استادفرشچیان با اعمال تغییراتی درصورت رستم که ازنظربنده چهره ای بیشتر الهی داشته .براساس روایتی از حضرت علی ،ایشان برای درس گرفتن ما درچنین روزهائی با اشاره به رستم فرموده اند کاش جای او بودم. که حداقل دوهدف میتوان برای این اظهار لطفشان یافت :اول اینکه به ما در این ایام بفهمانند که رستم نه شخصیتی افسانه ای بلکه یک واقعیت تاریخی ایران بوده.ودوم اینکه بدانیم لطف ایشان را به ایران وایرانیان.


دلیل دیگری که برای الهی بودن چهره رستم دارم غزلی از دیوان شمس است که جناب مولوی هم در

آن نام حضرت علی ورستم را در کنار هم آورده ، باز بااهداف متعدد از جمله اشاره به ایرانیان

امروز که :ای ایرانیان روزی خواهد آمد که قومی غیرمتمدن با نشاندن افراد خود درحکومت شما با هدف استیلای برمیهنتان آغاز به تمسخر ؛تحقیر؛وانکار وافسانه خواندن تاریخ شمابر خواهند آمد.درآن روز با خواندن این مصراع باید متوجه گردید که واقعی بودن رستم

ومبارزاتی که با دشمنان ایران کرده در حد واقعی بودن شخص علی بن ابیطالب-ع- بوده است.

همانقدرکه علی -ع-واقعی بوده، رستم هم.

گذشته از این اشارات خود حکیم فردوسی در حماسه شاهنامه تاکید مینماید:


تواین را دروغ و فسانه مدان


*


اماچرا بیش از سی سال است با ترفندهای مختلف میخواسته اند حماسه شاهنامه ورستم دستان

را دروغ و افسانه خوانده از متن زندگی ایرانیان خارج کنند؟


حماسه درتمامی ادبیات جهان به معنای حکایت مبارزه نیک و شر بوده است. شاهنامه حکیم فردوسی نه تنهاحکایت مبارزات قهرمان تاریخ ما رستم با دشمنان داخلی وخارجی ایران بوده

بلکه مجموعه ای از تاریخ ایران،روش شناسی اقوام خارجی اطراف ایران دردشمنی با ما-خصوصا اجداد

عثمانیهای کنونی ودشمنی فطریشان با ایران وایرانی-و نکات حکمی بسیار عمیق. ...

شاهنامه درمیان کتابهای حکمی و حماسی ما بلکه تنها مرجعیست که به تفصیل از ویژگیهای قومی تورانیان(اجداد همین عثمانیان)-ودشمنی فطریشان با ایران- ولزوم مبارزه در برابر حیله های ایشان برای نابودی ایران یادکرده و همین ویژگی از مهمترین دلائل دشمنی دست نشاندگان در حکومت ایران با شاهنامه بوده است .البته نباید فراموش نمود

که محوراساسی در کل شاهنامه مبارزه با مظاهر ناپاکی است -که در آنزمان هم ناپاکان، دشمنان داخلی وخارجی ایران بوده اند .

*


انسان تا مدت زیادی در میان عثمانیها زندگی نکند ممکن نیست به عمق کینه ایشان نسبت به

ایران و هرآنچه مربوط به آنست پی ببرد.

شما پس از گذشت بیش از ده سال درمیان ایشان میتوانید دریابید که آنها حتی از مولانا درباطن

نفرت دارند.مولانائی که در تمام عمرش حتی یک بیت شعر به ترکی نسرود.حتی یک بیت.

آیا این تفاقی بوده؟ کسی که سالها درمیان ایشان زندگی کرده میداند که اینکار عین اعلان

موضع برعلیه کسانیست که عثمانی را سرور باقی موجودات میدانند و میگویند روزی دنیا را

مجبورخواهیم ساخت به زبان ما حرف بزنند.وعلیرغم تمامی فشارها ،مولانا تنها وتنها به پارسی میسراید و بس. زمانیکه دلیل ترکی نسرودن اشعارش را میپرسند میگوید:

"معانی راکه دریک جمله فارسی میتوان گفت را باهزار جمله ترکی نمیتوان بیان نمود."

وکار به اینجا نیز ختم نمیشود.طبق گفته خود عثمانیها ایشان حتی درخانه هم فقط فارسی صحبت میکرده. به این جمله از مورخ و مولوی شناس معاصر عثمانی آقای گول پیناری دقت کنید :

"متاسفانه مولانا درخانه هم فقط فارسی حرف میزده." ببینید میگوید متاسفانه.


بازگردیم به بیت دیوان شمس : زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

شیرخداورستم دستانم آرزوست


یقینا قصد مولانااز -این همرهان سست عناصر- جزاشاره به محل زندگی واطراف خود نبوده و اینجاست که بایدپرسید در برابر مصراع اول چرا ایشان همزمان از شیر خدا-مظهر مذهب ایرانیان-ورستم دستان-مظهر مبارزه جوئی ایرانیان با پلشتی- سخن میگوید.در محیطی که سخن گفتن از هرکدام از اینها مساویست با برافروختن خشم وکینه عثمانیان


*


مولانا بعنوان یکی از رهروان راه حق که کرامات هم داشته از پسِ قرون وهم از میان دل ِکسانی که عمق کینه ایشان نسبت به ما روزبروز بیشتر شده ،درمثنوی ودیوان شمس به ما

هشدار میدهد.